چه کسی می فهمید درون رگ ، ریشه و پی ما
چه می گذرد؟ وقتی تمنایی ناشناخته از هر چیز جدایت می کند و تازه می فهمی که تمام
زندگی معمولِ پیرامون یک بازی بی پایان وزخمی است که یا باید مانند دیوانه ای عجیب
و غریب از آن بیرون بیافتی یا مانند
حیوانات داخل مسابقات شرط بندی بدون اینکه بدانی "چرا" حمله کنی
و گازبگیری و فرار کنی.
۲ نظر:
اخ از این چرخه ! دردش هیج وقت تموم نمیشه
انقدری که خوب نوشتی دردش بیشتر به نظر میاد
خیلی خوب گفتی
ارسال یک نظر