۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

یه شیر یه شیره!


یه شیر همیشه یه شیره!نه بالا داره و نه پایین ....اگه ضعیف باشه ...اگه مریض باشه ....حتی اگه در حال مردن باشه بازم یه شیره .
یه شیرو می شه کشت ...می شه تو سیرک تربیتش کرد...می شه دندوناشو کشید،حتی می شه با سه میلیون ناقابل تو بازار تهران خریدو فروشش کرد،  اما نمی شه شیر بودنشو ازش بگیری چون شیر زاده شده و شیر می میره و هرننه قمری که بره توی پوست شیر که شیر نمی شه !نهایتش خیلی خوب نقششو بازی کنه و خودشو جر بده می شه ننه قمر توی پوست شیر!

حتی وقتی می کشیش هم با اینکه یه جسده ،بازم جسد یه شیره . یه شیر که  لرزش لبش باعث می شه خودتو خیس کنی،حتی وقتی تو قفسه ...

شیر در هر صورت شیر می مونه ...همیشه می مونه...حتی وقتی که نسل شیرا منقرض بشن...شیر شیره!



پ ن :یه عصر بهاری پارسال رفته بودم باغ وحش غم زده ی شهرمان برای نشان دادن حیوانات به خواهرزاده ام؛خلوت بود ...گرگ های همیشه عاصی،میمون های سیگاری و عقاب های غم زده .....همه چیز مثل همیشه بود.اما وقتی جلوی قفس شیرها رسیدیم اتفاقی افتاد که کمی حالم را از کرختی دراورد.مردم _عده ای تازه به دوران رسیده و درب و داغان که معلوم بود با دگنک بچه هایشان انجا امده بودند_جمع شده بودند در سمتی از قفس که شیر پیر خسته ای کنار میله ها  افتاده بود و با چشمان بسته ارام نفس نفس می زد.مردی که بچه ای هم در بغلش بود با یک چوب شیر را انگولک می کرد و با لهجه ای چندش اور جملاتی مبتذل برای تحریک شیر به زبان می اورد ...که شیر ناگهان بلند شد و به سمت مرد یکسان و بدون وقفه غرید ....مرد خودش را جمع جور کرد و بعد از چند قدم عقب رفتن باز با همان لهجه و لبخند تهوع اور  جملاتش را ادامه داد ...اما شاید تنها کسی که حواسش از شیر به شلوار مرد پرت شد که ارام ارام داشت رنگ عوض می کرد من بودم ....لبخندی زدم...کیفور شدم و رفتم پیش قفس میمون ها سیگار بکشم و از مصاحبت این پیرمرد های متفکر کم حرف از هر ادم زنده دیگری دراین عالم لذت ببرم!



تقدیم به همه ی شیرها ،ببرها ،نهنگ ها،اسب ها و عقابانی که در زنجیرند،در قفسند ،در سیرک نمایش می دهند و کشته می شوند.
 تقدیم به دوستانی که خودشان هستند و می مانند.

۲۷ نظر:

دوشیزه نانا گفت...

ترو استوری؟!
پسندیدیم...

دوشیزه نانا گفت...

بابت راهنماییهایتان هم ممنون پدر جان!...

Unknown گفت...

خواهش دخترم
اره داستانش واقعیه

دوشیزه نانا گفت...

دقیقا نمی دانیم عضو هستیم یا نه...چون ماههاست که آنجا نرفتیم...اگر آیدی جدید ساختیم خبرتان می کنیم پدر جان...

سانتا گفت...

ممنون از تقدیمی (آیکون ِبچه پر رو) :-))

توی مووود نیستیم. اگر اگر آمدیم توویش میخبریم.

مهرزاد گفت...

وسوسه م كردي درباره اسبها بنويسم
ايول
لايك

نگار گفت...

اینکه چیزی نیست یه الاغ هم همیشه یه الاغه!حتی اگه مثه یه گاو سرشو بندازه پایین و بره!

دیادیا بوریا گفت...

تازه با وبلاگت اشنا شدم
دارم ارشیوت رو می خونمن
خوشحالم از پیداکردنش

پوره گفت...

آره خب شیر شیره ... حالا بخواد سیگار داشته باشه یا نه ... بهمن بکشه یا مالبرو ... توی بلاگفا باشه یا بلاگ اسپات ... بک.. باشه یا جک ... اون شیره همه جا می غره و خودش رو قابت می کنه

Unknown گفت...

مهرزاد:اره یه عمر از زیستن تو کلشون نوشتی حالا هم از خودشون بنویس.
نگار:شصت درصد!
دیادیا بوریا:خوش اومدی رفیق

پوره:تو بیا بزن منو له کن داش!این حرفا چیه؟

Unknown گفت...

بانو سانتا:

این پست برای یه عده انگشت شمار از جمله خودته

دوشیزه نانا گفت...

زرشک! این چشمه زلال شما کی می جوشد پس؟

Unknown گفت...

صب کن ابجی!

ناشناس گفت...

سلام در مورد مطلب پست قبلتون یه سوال داشتم اگه با وی پی ان کانکت بشیم امکان شناسایی آی پی وجود داره؟ بدون وی پی ان چی؟ممنون میشم اگه راهنمائی کنید

Unknown گفت...

dar surate nadashtan vpn in kar be rahati soorat migirad ...ama agar vpn khod ra az jaye monaseb va mored etminan tahaye konid emkan dastresi be ip shoma kheily kheily payeen miayad!

Unknown گفت...

نه دوست عزیزم ....طی اخرین اطلاعات در برابر دستگاه امنیتی اطلاعاتی وی پی ان ها هم اصلا امن نیستند.

ناشناس گفت...

ممنون از پاسختون ولی کدومش درسته؟من منظورم تو چت کردن نبود منظورم پست کردن یک مطلب تو وبلاگ یا گذاشتن کامنت برای وبلاگ بود.شما خودتون پس چطوری این مطالبو مینویسید؟!!!!!!!!!!!وی پی ان امن رو از کجا میشه تهیه کرد؟

Unknown گفت...

منم دقیقا منظورم همینه

یعنی به طور عادی پیدا کردن ادرس ای پی شما سختتره اما اگه دستگاه اطلاعاتی قصد پیگیری داشته باشه به هیچ وجه راه فراری نیست.

من هر لحظه منتظر هر اتفاقی هستم...این برام از ساکت نشستن راحت تره
به هرحال هرکس سرنوشت خودشو داره!

آنا گفت...

بله . یک شیر تا وقتی خودش باور داشته باشه ، یک شیره

miss-lilliput گفت...

می خواستم بگم که اون مسئولین بی عرضه پس اونجا چه غلطی می کردند که اون مردک با چ.ب به حیوون ور می رفته، بعد یادم افتاد اینجا ایران است...

Unknown گفت...

انا:
اون فرض ابتداییمون بود.(فک نمی کردم یه زن باشی)

میس لیلیپوت:معمولا قفس ها رو دوجداره درس می کنند....اما این یکی....

مهرزاد گفت...

اینجا قرار نیس به روز شه؟

Unknown گفت...

چرا عزیز

یکم صب کن..

ناشناس گفت...

مرسی داداش از جوابت.به نظرت امکان پیگیری مطالب چند سال قبل هم هست؟

Unknown گفت...

الان که پرسیدم ...می گن هر لوگین که کرده باشی رو می تونن رد بزنن.

مهرزاد گفت...

... سیرم ز جان خود به دل راستان ...

سارا محدث گفت...

از باغ وحش متنفرم...

نقطه