1_ سرباز قندعلی ها :
از عهد رضا شاه فقید تا به حال در هر ساعت و هر لحظه ای این سویه در کسوت همان بچه روستایی که یا گماشته ی سرهنگ یا راننده ستفان های لگوری ست بدون وقفه عرض اندام کرده است. با این فرق که حالا این سرباز ها در شغل رانندگی ماشین های پلیس و دستیار های افراد درجه بالاتر ، بریز بپاش و فراخ بازی های معمول کلانتری ها چاق شده اند و به غایت پررو ودر تقابل با سویه ی "سرباز ارتش"_که معمولا فردی لاغر است که بدبختی از سررویش می بارد_بهشتی زندگی می کنند. این افراد از بعد از حوادث اخیر_موسوم به فتنه_خرشان بدجور می رود و بهشان بگویی : پخ! خود سرلشگر می اید احوال مادرت را می پرسد.معمولا لهجه ی روستاهای اطراف استان های جنوبی،مشهد،مرکزی و همدان را دارند.
2_ استوار یکم های ریزه :
این افراد با فیزیک چهره خاصشان سریعا قابل تشخیصند : قد کوتاه،دماغ درشت،چشمان ریز نگران و پس کله تخت.....
همیشه در حال چایی ریختن برای بقیه اند،مدام با لهجه معمولا شمالیشان ور می زنند و سعی می کنند ملیتشان را پنهان کنند.یک همسر سلیطه قد بلندتر از خودشان و دو دختر دم بخت دارند که پول جهازشان جور نیست،و همیشه دامادهایشان یا دزد از اب در می ایند یا فعالان سیاسی! این تیپ در 30 ساگی 40 ساله به نظر می رسد و در کل همیشه ترحم انسان را بر می انگیزد! در هرصورت در هرجایی از چیزی خبردار نمی شوند،از رشوه هایی که بقیه گیرشان می اد چیزی نصیب این ها نمی شود و در اخر می شود گفت نه عرضه خدمت دارند و نه جرات خیانت!
3_ ستفا ن های خوشتیپ :
متوسط القامه ، چهارشانه و عضلانیند،این ها کسانی هستند که به عشق "کلاه سبز "شدن وارد مدرسه نظام شده اند و حالا که به مرز سی و پنج سالگی رسیده اند از همه چیز و همه کس کارشان نفرت پیدا کرده اند،بیشتر از همه از خودشان!
پنهانی پک های عمیق به سیگار می زنند و هنوز عاشقانه دوست دختر دوران جوانیشان را که باهاش ازدواج کرده اند را می پرستند ،معمولا در عین بی خیالی انقدر زرنگ هستند که سهم عمده ای از رشوه ها و افتابه دزدی های همکاران جاکششان را ببرند.
همیشه نقش راننده الگانس را به طور داوطلبانه به عهده می گیرند که در سکوت کمتر بخواهند به مردم گیر بدهند و شب ها کابوس پسرو دخترهایی که تابه حال زندگیشان را به فنا داده اند را می بینند؛این ها محکومند به پیر شدن در سکوت....البته شاید هم یک روز استعفا دادند و در چوب بری پدرزنشان در بابل مشغول به کار شدند!
4_سروان های جاکش :
قد دیلاق،موهای به هم ریخته ،لبخند کثیف با دندان های ریخته مشخصه ی اصلی این سویه در حال ازدیاد است!ان ها همانا بد دهن ترین افراد این شغلند که معمولا به شوخی های بی مزه و جک های چرکشان معروفند،معمولا بقیه را در اداره جلوی جمع گه روی یخ می کنند و خودشان سعی می کنند سوگلی بالادست ها باشند! اصلی ترین عنصر خورده رشوه گرفتن ها و افتابه دزدی ها اینانند و معمولا یک عمر توسط ستفان های خوشتیپ تحمل می شوند! انسانیت در این سویه معنا ندارد.
5_
سروان های مادر به خطا :
ان ها را با شکم بزرگ و کلاهی که نوک سرشان مانده می توان همیشه در کنار خیابان های اصلی و کوچه های عشاق و خلوت دید ،برای این که خودشان را صرفه جو و خدمت گزار جلوه بدهند لباس هایی که از اول هم به قامتشان نمی خورده را انقدر می پوشند تا هرکس ببیند از میزان شلختگیشان بالا بیاورد! لبخند تخمیِ ملیحی روی لبشان است و قطعا هیچ کدامشان نمی توانند صد متر را در کمتر از 50ثانیه بدوند!بهترین همکاری را با لباس شخصی ها دارندو البته از میزان مادر قحبگیشان همین بس که همیشه برای امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد و انتقال استفاده می شوند.
6_
فاطی کماندوها :
به طرز غریبی میزان ترشیده ها در این جمعیت زیاد است!و البته این هیچ ربطی به بوی گندی که از 2 متریشان به مشام می رسد ندارد_این بو به خاطر نا اشنایی با حمام ، دئودورانت و پد روزانه بانوان و همچنین عشق و علاقه ی ذاتی به عطرهای در حرمی است. تنهاکاربرد منطقیشان ایستادن کنار خیابان و گیر دادن با جیغ و ویغ وحالت ترسیده و بدون اعتماد به نفس به دختران است!و این که بیشتر به دختران زیبا و خوشتیپ گیر می دهند تا دختران به قول خودشان بدحجاب، به طور کاملا ناگهانی حس ترحم و طنز رهگذران را به کار می گیرد.
معمولا کمترین حقوق و مزایای اداره را دارند که باعث افت حقوق بقیه کارمندان و عصبانیت و نفرتشان می شود.
7_سرتیپ های تلویزیونی:
لباس خوب می پوشند ،ریششان را شانه می زنند و با موهای یک وری کرده مانند سگ در رسانه ملی دروغ می گویند!این ها همانا اساتید سفسطه و مغلته اند!انچنان که با ان لبخند ملیح و جای مهر روی پیشانیشان می توانند هر ببیننده ای را مجاب کنند که راست می گویند!معمولا با مجله های خانوادگی مانند خانواده سبز مصاحبه دوستانه می کنند و عکس خانوادگی می گیرند.
به صلاح کار، هر چند وقت یکبار کاملا از گردونه خارج می شوند.
8_سر لشکر های بزرگ :
کمتر شناخته شده اند،چون احتمالا زیاد بلد نیستند حرف بزنند که بخواهند مصاحبه کنند؛معمولا سخنگو دارند. و هرکسی را به این فکر وامی دارند که دلیل انتخابشان میزان طول و عرضشان است!خشونت و ضعف در ذاتشان نهادینه شده،ان ها را می توان سویه جهش یافته و تکامل پیداکرده سروان های مادر به خطا دانست!مخصوصا با ان کلاه هایشان!
از چهارده سالگی تابه حال ان قدر به جرم های مسخره و بی دلیل و سپس با دلیل با جماعتی که باید حافظمان می شد درگیر شدم که حالا می توانم از دور برایت بگویم که طرف شب روی کدام دستش می خوابد!خوب نیست.....چندش اور است....و وقتی چند شب پیش تمام جیبم را خالی کردم توی حلقوم چندتاشان تا ولمان کنند،خیلی دلم گرفت ،مخصوصا که دوست دختر گرامیم در کنار سکوت و ارامش و شوخی های من فکر کرد با التماس و قسم های او رهیده ایم!
خنده دار نیست،ترحم برانگیز ...
بغض عمیقی به حنجره حقنه می شود.باشد روزی که تغییر کنیم....