۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

پوکر و لوزر و وینرش!



داخل کوپه قطار یه سرهنگ کمیته ای بی پدر و مادر تنها نشسته بود و سیگار بیستونش را چس دود می کرد که یه سرباز قند علی درب داغون خیلی آروم درو باز کرد و خزید تو کوپه و نشست روبه روش . سرباز سر صبحت رو باز کرد و با صدای زیرش نالید :  سرهنگ چه قدر شرط می بندی چشم چپم رو گاز بگیرم ؟ سرهنگ که فکر کرد طرف داره کسشر تحویلش می ده درومد جلوش : 100تومن!

سربازه هم چشم مصنوعیشو  درآورد و گذاشت لا دندوناش ، یه گاز گرفت و برگردوند سر جاش!سرهنگ ماه م کیر شد و 100 تومن رو داد بش! یکم دیگه که قطاره رفت سربازه باز نالید :سرهنگ جون چقدر شرط می بندی اون یکی چشمم رو گاز بگیرم ؟سرهنگ با یه زرنگ بازی خاصی از جاش بلند شد و چشم طرف رو باز کرد خوب چک کرد که واقعی باشه و گفت :500 تومن! سربازه دندوناش که یک دست مصنوعی بودن رو کشید بیرون و گذاشت دور چشم راستشو یه فشاری داد و 500 تومن رو گرفت و با یه لبخند مریض تخمی زل زد تو چشمای سرهنگ که اگه سوزن بش می زدی خونش در نمی اومد! یکم دیگه که رفتن سربازه دراومد که : سرهنگ من می تونم بلند بشم بشاشم بهت بدون اینکه ذره ای خیس بشی!چه قدر شرط می بندی؟
سرهنگ خیلی ترسیده گفت:10 تومن
سربازه هم بلند شد کشید پایین سرشو گرفت تو صورت سرهنگ و شاشید به سرتاپای سرهنگ! و با تعجب و خنده گفت: ا....سرهنگ شاشی شدی؟ ...اکِهِی گند زدم...بخشید ...شما بردی....بیا اینم 10 تومن شما!ما که راضی ایم !نوش جونت.


داستان پوکر بازی کردن هم یه همچی چیزیه که یکی مدام وینر می شه و اون  یکی که گنده گوزی می کنه پشت سر هم لوزر !


۳ نظر:

غراب گفت...

آهاا!

Unknown گفت...

خدا بود :)))

غراب گفت...

چرا پست جدید نمیذاری؟
فقط بلدی شر و ور های خسته کننده توعیت کنی؟!