دنبال اون کلمه می گردم که مثل مسکن تمام کثافت داستان را می کشد در خودش و تمام! یادم نمی آید. چرا یادم نمی آید؟به خودم می آیم که به طرز مضحکی روی کیبرد خم شده، مانده ام،تمام عصر راتا شب پوکر بازی کرده ام ،سیگار کشیده ام و آخرش با یک ساندویچ ارزان قیمت و سیگار آخر آمده ام خانه
_چته تو؟
_روحم یه سوراخ داره که هی گشادتر می شه
_خودت سوراخش کردی؟
_یه دختر
_خربزه و لرز و این حرفا!
_خانوم سوشیال فریند باز شده!منم که دندم پهنه...همه چی باز و همه چی کش بودم جز جاکش که شدم!هی تحویلش می گیرم باز!پریود که می شه می آد طرف من ....با یه عده دیگه می ره کافه ! کیرم تو هرچی کافه است که من یه روزی توشون بودم حالا دیگه ترس دارم قدم توشون بذارم ....
_خانوم سوشیال فریند باز شده!منم که دندم پهنه...همه چی باز و همه چی کش بودم جز جاکش که شدم!هی تحویلش می گیرم باز!پریود که می شه می آد طرف من ....با یه عده دیگه می ره کافه ! کیرم تو هرچی کافه است که من یه روزی توشون بودم حالا دیگه ترس دارم قدم توشون بذارم ....
_تو خیلی عوضی هستی...اما...
_مرسی..
_شوخی نمی کنم ...تو...ازونایی هستی که کارای گنده می کنن و همه چی به تخمشونه...ازونایی که فرق دارن...تو قبولم نداری اما بالاخره یه چیزایی می فهممم...تعریف الکی نمی کنم،تو ساده نیستی....پس چرا این دختره انقد راحت داره عذابت می ده؟مگه همه چی تموم نشده؟خیلی وقته!
_اون عذاب نمی ده ...خودم می کشم...بالاخره منم آدمم، گیرم جاکش و عوضی اما دل دارم.
_بکشش بیرون
_سقط جنین؟با چنگگ؟عمرا!بذار اونجا بگنده...هرچی جای خودش...شاید یه هیولا از تو شکمم زد بیرون مادر همتونو گایید ...منم خندیدم به قبر پدر و مادرتون
_بی شعوری ذاتا!
_خودت که گفتی!نگفتی؟عوضیم....
یادم آمد ....تراژدی...کلمه ای که تو دنیای ما بی مصرفه!عمق ابتذال ما بیشتره...تراژدی جون سربراوردن نداره